منافات

STOP : Before reading these statements,Please prove taht you are human,in otherwise avoid from reading these statuse...

منافات

STOP : Before reading these statements,Please prove taht you are human,in otherwise avoid from reading these statuse...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الهه موحد اراک» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَکمْ» (نور ۲۲)
«با مردمی که از بدی ها در گذرند، گذشت را پیشه کنید، همانطور که دوست دارید خدا هم در حق شما آمرزش و گذشت نماید»
از طرف آدمی آلوده و ناپاک که هرچه روزهای زندگی‌اش سپری شد، جز به عجز و ناتوانی خود پی نبرد، آدمی که سرخوش همه‌ی روزهای زندگی‌اش را در پی حقیقت قدم برداشت اما همواره در تباهی و تاریکی غوطه‌ور شد..
بار گناهان و ظلمی که به درازای تمام عمر به خود کرده‌ام، دیگر تاب و توانی برایم نگذاشته است، حال آنکه به این بار، حق کس دیگری هم اضافه شود؛ بزرگوار، من هم چون شما، از آن موجود و این انسان خطاکار و جاهل که افسار زندگی‌اش را به نفس خود داده، و هر لحظه پوزه‌ی حرص و طمع‌اش به لجن‌زار زندگی آلوده می شود، احساس تنفر و انزجار دارم؛ اما چاره چیست؟ آرزو دارم نفسم بند می آمد و وجودم خاکستر میشد اما ذره‌ای حق آدمی را، این تحفه الهی، این موجود بی بدیل و تکرار نشدنی را، این مخلوق خارق العاده و استثنایی را، پایمال نمیکردم..
چه کنم که گذشته چون سایه‌ به دنبال آدمی می آید و نه میتوان انکارش کرد و نه تغییرش داد، و این عجز و ناتوانی، جز حسرت و سرافکندگی و احساس حقارت چیزی برایم نگذاشته است..
بزگوار، از طرف کسی که خود را بدترین و کوچک‌ترین مخلوق خدا میداند، تمنا دارم فرصت یک کار خیرانه را که برادر عزیزم به شما پیشنهاد میدهد را به اینجانب بدهید، و از خدای منان میخواهم، این بخشش خیرانه، باعث خیر و برکت برای شما و خانواده‌تان بشود.
یاعلی
۱۹بهمن ۱۴۰۱

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند داد

به شکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر شد
همیشه کودکی باد را صدا می کرد
همیشه رشته ی صحبت را
به چفت آب گره می زد
برای ما ، یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت

ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله ی نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.

سهراب سپهری 93/5/29   


با صدای استاد شکیبایی