منافات

STOP : Before reading these statements,Please prove taht you are human,in otherwise avoid from reading these statuse...

منافات

STOP : Before reading these statements,Please prove taht you are human,in otherwise avoid from reading these statuse...

انا المسموم و ما عندی،به تریاقً و لاراقی

ادرکسا و ناولها،الا یا ایها الساقی

یزید 

انسان ازآن چیزی که بسیار دوست می دارد،خود را جدا می سازد..
در اوج تمنا نمی خواهد..
دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد..
امیدوار است، اما امیدوار است که امیدوار نباشد..
همواره به یاد می آورد اما می خواهد که فراموش کند..
حمید هامون

جسم خاک از عشق در افلاک شد   کوه در رقص آمدو چالاک شد

   آینه ات دانی چرا غماز نیست؟    زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

.

شاد باش ای عشق خوش سودای ما   ای طبیب جمله علت های ما

ای دوای نخوت ناموس ما   ای تو افلاطون و جالینوس ما

.

چونکه گل رفت و گلستان درگذشت   نشنوی زان پس زبلبل سرگذشت

چونکه گل رفت و گلستان شد خراب   بوی گل را از چه جوییم از گلاب

مولوی (مثنوی معنوی)


دانلود آهنگ "آینه" نامجو

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند داد

به شکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر شد
همیشه کودکی باد را صدا می کرد
همیشه رشته ی صحبت را
به چفت آب گره می زد
برای ما ، یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت

ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله ی نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.

سهراب سپهری 93/5/29   


با صدای استاد شکیبایی  

جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
که من پاسخی چون تو میخواستم
مباد آرزویم از این بیشتر
که من پاسخی چون تو میخواستم
مباد آرزویم از این بیشتر...


نشستم به بامی که بامیش نیست
شگفتا دلم میزند باز پر
نفسگیر گردیده آرامشم
خوشا بار دیگر هوی خطر
نشستم به بامی که بامیش نیست
شگفتا دلم میزند باز پر
نفسگیر گردیده آرامشم
خوشا بار دیگر هوای خطر
برا آن است شب تا بخوابم که شر
بزن باز بر زخم من نیشتر
دلم جراتش قطره ای بیش نیست
تو ای عشق او را به دریا ببر
تو ای عشق او را به دریا ببر
تو ای عشق او را به دریا ببر

محمد علی بهمنی


دانلود ترانه ای خفن از ناصر عزیز
 
 
Dance me to your beauty with a burning violin
Dance me through the panic 'til I'm gathered safely in
Lift me like an olive branch and be my homeward dove
Dance me to the end of love, dance me to the end of love
با نوای سوزان ویلون، تا زیبایی‌ات با من برقص
با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم
همچون یک شاخهٔ زیتون برم دار و کبوتری در راه خانه‌ام باش
تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص
 
Oh let me see your beauty when the witnesses are gone
Let me feel you moving like they do in Babylon
Show me slowly what I only know the limits of
Dance me to the end of love, dance me to the end of love
آه بگذار زیبایی‌ایت را نظاره کنم آنگاه که نظاره‌گران همه رفته‌اند
بگذار حرکت کردنت را احساس کنم، آن‌گونه که در بابل می‌کردند
آرام آرام نشانم بده آن‌چه را که تنها مرزهایش را می‌شناسم
تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص
 
Dance me to the wedding now, dance me on and on
Dance me very tenderly and dance me very long
We're both of us beneath our love, we're both of us above
Dance me to the end of love, dance me to the end of love
حالا برای پیوند با من برقص، برقص و برقص
با محبت و بسیار طولانی با من برقص
ما هردو در عشق هم پوشیده هستیم، ما هر دو در ملکوت هستیم
تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص
 
Dance me to the children who are asking to be born
Dance me through the curtains that our kisses have outworn
Raise a tent of shelter now, though every thread is torn
Dance me to the end of love
با من برقص به خاطر کودکانی که تمنای زاده‌شدن دارند
با من برقص از میان پرده‌های حاجبی که بوسه‌های ما آنها را فرسوده‌است
خیمهٔ سرپناهی به پا کن، گرچه همه‌ی تار و پودش از هم گسسته شده
تا انتهای عشق با من برقص
 
Dance me to your beauty with a burning violin
Dance me through the panic till I'm gathered safely in
Touch me with your naked hand or touch me with your glove
Dance me to the end of love, dance me to the end of love
Dance me to the end of love
با نوای سوزان ویلون، تا زیبایی‌ات با من برقص
با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم
با دستان برهنه‌ات یا دستکشی که به دست داری مرا لمس کن
تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص
تا انتهای عشق با من برقص
"Leonard Cohen"

دانلود آهنگ Dance me to the end of love از لئوناردو کوئن
  ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است       ببین که در طلبت حال مردمان چون اس
     به باد لعل تو و آن دو چشم می گونت              زجام غم می لعلی که میخورم خون است
 از آن زمان که زچشمم برفت رود عزیز               کنار دامن من همچو رود جیحون است 
    دلم بجو که قدت همچو سرو دلجو است            سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

دانلود آهنگ "جام غم" استاد همایون شجریان به یاد استاد پرویز مشکاتیان

"روسری رقصنده با باد میروی در یاد بر بند رخت..

 روسری رقصنده با باد میروی در یاد بر بند رخت،این ماییم که میدویم از پی باد یا نمیدویم از پی باد یا میرویم از یاد..
 دیگر پیرهن گلی ات را درار،دمرو دمی و انقدر دیگر..افلاک که جز غم نفزایند دگر.."
علیرضا بهنام

"عشق اگه فانوسه حتی به اندازه ی کورای شهر.. چیزی نمیبینی..نگو که نه...

 تو..تو اشتباه منی،راهی که نمیشه برگشت،راهی که نمیشه برگشت.."


دانلود آهنگ "اشتباه" از علی عظیمی

محسن نامجو:
"ساخت این قطعه مربوط به سال 78 بود،اونم توی یه شرایطی که از لحاظ روحی روانی در مرکز خلجانات قرار داشتم و یکسری جریانات عاطفی با یه شخص حقیقی ایجاد شده بود که شعر "بگو بگو" هم مال همون شخص بود و شبی بود که من در حضیض اون معقوله قرار گرفتم یعنی دیگه به اوجه زاریو ذلت یه آدمی که توی بحرانهای عاطفی قرار میگیره،قرار گرفتم و اساسا شب رو تصمیم گرفتم که هیجا نباشم و توی خیابون بخوابم،سرمای دم صبح سحر منو از خواب بیدار کرد و این تم توی ذهن من ساخته شده بود: بگو بگو که چکارت کنم.."

بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را

بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه

ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را

ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتنه کینم و آه


نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم


بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را

بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته‌ پایم و آه

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه‌ی دولت به نام ما افتد

شکن شکن
که شیارت کنم شکن
که شیارت کنم ز شرح شاهد و شور آه

شکن شکن
چه شرارت کنم شکن
چه شرارت کنم ز شمس شاهد و شور
 
بخز بخز
که خزانت شوم بخز
که خزانت شوم به زخم دوزخو خون را
 
بخز بخز
ز زبانت شوم بخز
ز زبانت شوم به دست و پا دل و م..
 
بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را

بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته ‌پایم و آه

دانلود "بگو بگو" (کامل 11 دقیقه)
دانلود "بگو بگو" (همراه با آرزوی خسروی،شاعر شعر بگو بگو)
دانلود "بگو بگو" (نسخه ی راک)

از آهنگ ساری گلین تم های زیادی ساخته شدن ولی "به همین سادگی" یک چیز دیگریست..

دق که ندانی که چیست گرفته‌ام

دق که ندانی،تو خانم زیبا

حال تمامم از آن تو بادا

گرچه ندارم خانه در این‌جا؛ خانه در آن‌جا

سر که ندارم که تشت بیاری

که سر دهمت سر...

واژه به بالا فکندنم به یاد نداری؟

اغ دگر شد مرغ سخر خواند خانم زیبا 

دکتر رضای براهنی


دانلود آهنگ "ایرانه خانم" از محسن نامجو

تو که همه چیز را بر من بخشاندی،آرامش فراغت را برمن ارزانی دار،آرامش سبت را،آرامش روزی که شامی در پی ندارد،زبرا این نظم شگرف و فوق العاده،آنگاه که زمانش رسد،خواهد گذشت و آنگاه غروبی خواهد داشت؛همچنان که پیش ازین سحرگاهی داشت..

                              "جا ماندست،

                                            چیزی،

                                                جایی،

                                                   که دیگر هیچ چیز جایش را نخواهد گرفت،

                 نه موهای سفیدو نه دندانهای سیاه...."

                                                                      حسین پناهی


..آن سیاهی من بودم"

We passed upon the stairs
Spoken was and when
Although I wasn't there
He said, I was his friend
Which came as a surprise
I spoke into his eyes
I thought you died alone
A long long time ago

Oh no, not me
We never lost control
You're face to face
With the man who sold the world

I laughed and shook his hand
And made my way back home
I searched for farming land
Years and years I roamed
I gazed a gazer stare
We marked a million hills
I must have died alone
A long long time ago

?Who knows
Not me
I never lost control
You're face, to face
...With the man who sold the world

ترس تمام وجودم را گرفته بود،دقیقا نمیدانم به چی چیز فکر میکردم،به خانه برگشته بودم،روی پله ها نشستم و خانه را دید میزدم،ساکت شده بودم،برادر کوچکم زودتر وارد شده بود و جریان را تعریف کرده بود،همه دستپاچه شده بودند ولی من با اینکه ترسیده بودم آرام بودم،برادر بزرگترم زودتر لباس هایش را پوشیدو آمد بالای پله ها نگاهی به من کردو خیلی سریع آمد دستم را گرفتو بلندم کرد و دوان دوان مرا تا سرکوچه کشاند،اولین ماشینی که رسید برادرم جلویش را گرفت سریع سوار شد،من عقب ماشین سوار شدم،خیابانها خلوت بود ساعت حدودا 22  بود،برادرم با راننده سرگرم گپ شده بودنندو من هم آرام طوری که انگار همه ی زندگی ام را از دست داده ام سرم را روی صندلی خوابانده بودم و به آهنگی که پخش میشد گوش میکردم...

تو و می چون ناله کشیدن ها ،،، من و چون گل جامه دریدن ها
ز رقیبان خواری دیدن ها ،،، دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی ،،، دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری ،،، برو ای عاری ز وفاداری
که شکستی چون زلفت عهد مرا ،،،

دریغ و درد از عمرم ،، که در وفایت شد طی ،،،
ستم به یاران تا چند؟ ،،، جفا به عاشق تا کی؟ ،،،

نمی کنی ای گل یکدم یادم ،،، که همچو اشک از چشمت افتادم
تااآآاااا کِ کِ کی بی تو بُود ااااز غـَ غَـ غم خون دل من ،،، آه از دل تو

گرچه ز محنت خوارم کردی ،،، با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز ،،، بکن ای گل با من
هرچه توانی ناز ،، هرچه توانی ناز ،،، کز عشقت ، می سوزم باز

آهنگ "خزان عشق" از استاد بدیع زاده

ما ز رسوایی بلند آوازه ایم    نامور شد هرکه شد رسوای دل

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست     راحت جانو شفای دل بیمار آنجاست

من درینجا همین صورت بی جانمو بس     دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

.

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد

که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را

چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را

کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون


دانلود آهنگ چه دانستم از استاد شجریان که در فیلم "شهر آشوب" اجرا میشه
الناس وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ 
أَنَا وَ هی مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى 
لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی 
فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ وَ جَرَى الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ کَانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ
إِنْ کَانَ وَعْدُ هی لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ هی وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ هی وَ عَلِیٍّ صَلَّى الناس  عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ الْعَاجُّونَ

أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ

راه از پس راه کجاست؟

أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ

کجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزید؟

 أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ

کجایند خورشیدهاى‏ تابان؟

 أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ

کجایند ماههاى نورافشان؟

 أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ

کجایند ستارگان فروزان؟

                                                                                                             تصحیح وتنظیم استاد م.ا

هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد                 دل برد و نهان شد

هر دم به لباس دگران یار بر آمد                      گه پیر و جوان شد


گه نوح شدو کرد جهانی به دعا غرق           خود رفت به کشتی

گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد                  آتش گل از آن شد

می گشت دمی چند بر این روی زمین او                  از بهر تفرج

عیسی شد و بر گنبد دوار بر آمد                    تسبیح کنان شد


بالجمله هم او بود که می آمدو میرفت           هرقرن که دیدی 

تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمد                   دارای جهان شد 


رومی سخن کفر نگفته ست و نگوید              منکر مشویدش 

کافر بود آن کس که به انکار بر آمد                  از دوزخیان شد

                                                                                  مولانا جلال الدین محمد


دانلود آهنگ 40 سالگی...

دلبر صنمی شیرین،شیرین صنمی دلبر         آذر به دلم بر زد، برزد به دلم آذر

بستد دلو دین ازمن،ازمن دلو دین بستد       کافر نکند چندین، چندین نکند کافر

               چوگان سر زلفش زلفش ز سر چوگان      چنبر همه در جوشن، جوشن همه در چنبر

        هرگز به صفت چون او،چون او به صفت     هرگز  آزر نکند نقشی، نقشی نکند آزر

    چشمش ببرد دلها،دلها ببرد چشمش     باور نکند خلق آن، خلق آن نکند باور

               حیران شده و عاجز،عاجز شده و حیران      بتگر ز رخش چون بت، چون بت ز رخش بتگر

   عاشق شده‌ام بر وی،بر وی شده‌ام عاشق      یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر

 نالم ز رخش دایم،دایم ز رخش نالم      داور ندهم دادم، دادم ندهد داور

گریان من و او خندان،خندان من و او گریان       لاغر من و او فربه، فربه من و او لاغر

رفته به سفر یارم، یارم به سفر رفته ایدر        چه کنم تنها؟ تنها چه کنم ایدر؟